درمان روانکاوانه
این نوع درمان مبتنی بر نظریه روانکاوی میباشد. هدف درمان روانکاوانه تغییر شخصیت بیمار و قوی کردن خود بیمار میباشد. در واقع درمان روانکاوانه به دنبال تسکین یا کاهش نشانهها نیست؛ بلکه با برخی تکنیکهای خاص اعتماد میان فردی بیمار، روشهای برقراری ارتباط، مکانیسمهای سازگاری و مدارا، قدرت برخوردار شدن از طیف وسیع هیجانات، توانایی تجربه هیجانات مراجع بالا میرود. این شکل از درمان، زمانی طولانی میطلبد.
رفتار درمانی
در رفتاردرمانی به فرد افسرده رفتارهایی آموزش داده میشود که فرد با انجام دادن آنها بتواند از جامعه بازخورد مثبت بگیرد و تشویق شود. در واقع فرض بر این است که با این کار الگوهای غیر انطباقی گذشته فرد که باعث طرد شدن وی میشده است، از بین میرود. بنابراین فرد احساس بهتری پیدا میکند و نسبت به گذشته فعالتر میشود.
شناخت درمانی
شناخت درمانی با تاکید بر نحوه تفکر افراد، اختلال افسردگی را توجیه کرده و توضیح میدهد. در واقع در شناخت درمانی فرض بر این است که فرد افسرده، شناختها (افکار) ناکارآمد دارد و دائما از این الگوی فکری در زندگی استفاده میکند. این شناختهای ناکارآمد باعث ایجاد احساسات غم و اندوه شده و در نتیجه اختلال افسردگی را به وجود میآورد. بنابراین برای درمان فرد افسرده نیاز هست که خطاهای شناختی وی شناسایی و اصلاح شوند.
درمان بین فردی
این نوع درمان، بر روابط بین فردی انسان افسرده تاکید میکند. در واقع فرض اصلی در درمان بین فردی این است که مشکلات ارتباطی فرد افسرده باعث به وجود آمدن و تداوم نشانههای افسردگی شده و این مشکلات ارتباطی ریشه در کودکی وی دارند. در واقع در این درمان مهارتهای مشخصی مثل جراًتمندی آموزش داده میشود و یکی از رویکردهای واقعا موثر در درمان میباشد.