کارآفرینی کلمه جدیدی در ایران است هنوز تجربه کافی از آن در سطوح جامعه نداریم. کارآفرینی واژهای است که اول در اروپا و بعد در امریکا بست پیدا کرده است برای همین خاطر اکثر مواردی که دوستان در این تاپیک فرمودند بنابه مطالعاتی هست که از متون غربی گرفته شده.
توجه: دقت کنید به فیلمها و سریالهای تاریخ معاصر ایران که در آنها اکثرا رعیتی میرود به نزد آخوندی و گلایه میکند از رفتار قدرت حاکمه در مورد سیاستهای وارداتی کشور و ابراز میکند مردم اگر فرصت و امکان داشته باشند میتوانند همان اجناس را با بهترین کیفیت تولید کنند. قابل ذکر است که این شرایط کماکان ادامه دارد.
باید از اینجا موضوع رو شروع کنیم که بعد از سالها تلاش در جهت مدرنیزه کردن ایران هنوز به نتیجه مطلوبی نرسیدیم و شکاف عظیمی بین جامعه مدرن و سنتی وجود دارد! کارآفرینان باید انسانهایی سختکوش، عاشق شغل خود، متمرکز بر هدف خود باشند که سالها باید عمر خود را وقف به بار رساندن ایده خود سر کنند، باید دارای هدفهای بلندمدت و بالطبع استراتژی و تاکتیکهای درخور داشته باشند.
در صورتیکه شریک عاطفی این افراد میتواند افرادی سنتی باشند که اصلا اعتقادی نسبت به این مسایل نداشته باشند و بیشتر اهمیت به مناسبات خانوادگی و دوستانه (بیشتر وقت این اشخاص به رفت و آمد و قضاوت در مورد دیگران میباشد) که در این صورت متاسفانه کارآفرین راهی جز انتخاب بین هدف و همسر خود نخواهد داشت. اما ممکن است شریک زندگی میتواند از یک خانواده مدرن انتخاب شود که در اینصورت سیر این مسیر برای هر دو لذتبخش خواهد شد و در اینصورت هست که میشود در مورد کیفیت و کمیت وقت گذراندن با خانواده بحث کرد.
اگر میخواهید گام در مسیر کارآفرینی بگذارید اصلا نباید به این مسایل فکر کنید چون در بسیاری از مواقع باید خیلی از ارزشهای زندگیتون رو زیر پا بگذارید. من از زمانیکه استارتاپ خود (فروشگاه اینترنتی لباس۷۳ فیزا) رو پایهگذاری کردم این مسایل رو به عینه تجربه کرده و دیگر بنیانگذارها رو از سایر ملیتها اعم از امریکا، ترکیه، آلمان، ایران و... را دیدم و میدانم که این مسیر واقعا بسیار سخت بوده و طاقتفرساست. اگر شکی در مورد مقاومت و انگیزه خود دارید بهتره که اصلا وارد نشوید!!!