در مورد بازار کار رشتهها پرسیدید. متأسفانه مثل خیلی حوزههای دیگه آمار دقیقی از بازار زبانهای خارجی نداریم و نمیشه در این مورد نظر خیلی دقیقی داد، اما خب، به نظرم تو ایران حجم بازار آموزش زبان بسیار بیشتر از حوزههای دیگهست. این رو میشه از حجم آگهیهای شغلی برای جذب مدرس زبان، تأسیس مؤسسات جدید، پذیرش دانشگاهها، تعداد بازیگران این بازار و خلاصه شواهد گردش مالی این حوزه تا حدی متوجه شد (در مقایسه با بازار آشفتهتر ترجمه در ایران مثلا). البته به این معنیه که رقبای بسیار زیادی هم در این بازار خواهید داشت، اما تقاضا به نظرم هنوز هم به قدری زیاد هست که یه مدرس حرفهای با روش تدریس خوب بتونه خودش رو از جریان معمول جدا کنه و درآمد مناسبی داشته باشه. به شخصه افراد بیشتری رو در اطرافم دیدم که از تدریس درآمد مناسبی داشته باشند تا حوزههای دیگه، البته از ترجمه هم میشه درآمد مناسبی داشت. مترجمهایی هستند که درآمد بسیار خوبی دارند که از میانگین درآمد مدرسها بسیار بیشتره. اما خب، راستش واقعا سختتره. بحث امنیت شغلی رو هم نباید از یاد برد و از اون جهت گمونم ترجمه بهتر باشه در بازار شرکتهای خصوصی؛ هر چند، در نهایت گزینهی وزارت آموزش و پرورش برای شغل تدریس امنیت شغلی مناسبی داره که در کنارش میتونن با مؤسسات و جاهای دیگه همکاری کنند.
رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی هم بسیار جذاب و دوستداشتنیه، البته اگر اساتید خوبی داشته باشید. عیبش اینه که شغل مشخصی براش در بازار به شکل معمول براش تعریف نشده و در نتیجه طی کردن دوره تحصیل جز از حیث تقویت زبان، آوردهی علمی چندانی برای بکارگیری در بازار کار برای شما نخواهد داشت (هر چند که واحدهای محدودی از دو رشتهی دیگه یعنی ترجمه و تدریس رو هم خواهید گذروند؛ مثل دو رشتهی دیگه). اما بازار کار ایران بهطور معمول تفاوتی برای رشتهها قائل نیست و عملا دانشآموختگان هر سه رشته شانس کار در حوزههای همدیگه رو دارند، مشروط بر اینکه بتونن توانایی خودشون رو اثبات کنن. در کنار این، دانشآموختگان ادبیات (و آموزش) شانس بیشتری برای پذیرش در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاههای خارجی دارند.
در مقطع کارشناسی ارشد مانعی برای تغییر رشته ندارید و میتونید حتی به سراغ رشتههای غیرمرتبط مثل مدیریت، علوم سیاسی و غیره برید.