به نظر من یکی از دلایل شکست استارتاپها بعد وجود زیرساختهای تیم منسجم و هماهنگ، زمان ورود ایده به بازار بحث رشد همزمان توسعه کسب و کار و توسعه بازار هست, حالا یعنی چی؟
امروز بعد از خوندن کتاب traction (کشش، جذب) قبل اینکه نویسنده به ۱۹ کانال معروف کشش بپردازه، در مورد یک قانون صحبت کرد به نام قانون ۵۰ ۵۰ به صورت موازی، که رعایت نکردن این قانون رو دلیل شکست ۸۰٪ استارتاپها میدونه. این قانون میگه همزمان به صورت موازی ما باید هم بر روی محصول و هم جذب مشتری تمرکز کنیم تا زمانی که به marketfit (همخوانی محصول و بازار) برسیم، که خیلی از استارتاپهای داخلی و خارجی به موضوع توجهای ندارند و این ترازو رو معتدل نگه نمیدارن و باعث شکست میشه. یکی دیگه از عواملی که باعث شکسته، نداشتن metric (سنجه) مناسب استارتاپ هستش یا داشتن متریکهای فریبنده که به درد اندازهگیری نمیخورند. از آنجایی که ما نتونیم چیزی رو درست اندازه بگیریم به پیشرفت نمیرسیم. پس یا درجا میزنیم یا شکست میخوریم. درکل بخوام نظر بدم مهمترین عامل شکست، نبود اطلاعات و معلومات استارتاپی هست. هر چقدر ما مدیر خوبی باشیم، برنامهنویس خوبی باشیم ولی سطح اطلاعات استارتاپیمون کم باشه موفق شدنمون شاید ۵٪ باشه. دوستان گفتن منتور خوب آگاه نداریم، شتابدهنده طبق استاندارد جهانی نداریم، روحیه کار تیمی نداریم، زیر ساختهایی مالی و قوانینی خوبی نداریم، ولی به نظر من یک چیز داریم که با آن میتونیم به همه اینها برسیم یا تلاش کنیم تا زیرساختها یا روحیه کار تیمیها به استاندارد برسه، آن هم کتاب هست. کتابهای مختلفی که در بازار وجود داره، چه ترجمه شده چه نشده، بخونیم، بازم بخونیم و تفکر کنیم و از همه مهمتر بهش عمل کنیم، باشد که همه در این امر موفق باشیم.