اگر من چنین توانایی را داشتم از روش خانم ماریا مونته سوری استفاده میکردم. در این روش، تاًکید و اهمیت دوران کودکی در شکلگیری شخصیت با انتخاب روشهای تربیتی مبتنی بر روانشناسی کودک میباشد، که مرهون ژان ژاک روسو است.
در روش مونته سوری اعتقاد بر این است که قبل از شش سالگی کودکان کاوشگران حسی هستند که ابتدا با ابزار چوبی ساده، از طریق پنج حواس خود آموزش میبینند و این ابزار ساده بتدریج پیچیدهتر میشود و مهم است که در تمام این مراحل مربی نقش مشاهدهگر را بازی میکند.
یعنی آموزش یک فرایند طبیعی است که توسط کودک پیش برده میشود، و این روند از طریق گوش دادن پیش نمیرود بلکه از طریق تجربه در محیط حاصل میگردد.
در روش مونتهسوری هدف خود انضباطی یا آموزش انضباط درونی فرد، اندیشیدن در نوع عملکرد خود، خود تشویقی و اعتماد به نفس مدنظر است.
در روش مونته سوری، برای رشد مهارتهای حرکتی، همکاری، قدرت عمل، اعتماد به نفس و استقلال کودک، تشویق کردن از برنامههای هر روزه است. البته این تشویق با جایزه نیست، بلکه با تایید کارهایی که انجام میدهد صورت میگیرد، زیرا کودک به این تایید نیاز دارد. البته کودک نباید احساس فوقالعاده بودن یا استثنایی بودن را بکند.
دراین روش موسیقی و حرکات ریتمیک بخش خاصی از آموزش را داراست، چون بر این باورند که موسیقی در رشد خلاقیت کودک و پیشرفت ذهنی و هوشی او اثر فراوانی دارد و به آن سرعت میبخشد. همینطور حرکات ریتمیک که موجب رشد و پرورش جسمی کودک میشود.
در این روش، دوران تولد تا هفت سالگی به بردباری، دقت و تکرار نیاز دارد. از هفت تا دوازده سالگی، هنگام ادراک حسی به تفکر انتزاعی، ظهور وجدان، درک مفهوم عدالت و قضاوت کردار است. این دوران تحول در مسایل اخلاقی است و تعلیم و تربیت باید نقش راهنما را به عهده گیرد و با دادن احساس امنیت و آرامش یاری بخش او باشد. از دوازده تا هجده سالگی را زمان رشد تخیل خلاق و افزایش و پرورش قدرت مشاهده و تشخیص او در دنیای واقعی است.
خانم ماریا مونته سوری، هدف خود از آموزش را برقراری صلح پایدار میدانست و به جهت فعالیت پیگیر و بی شائبهاش در سال ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ کاندیدای جایزهی صلح نوبل شده است.